در آخرین سال از قرن بیستم ، او در یک رایگیری که توسط فدراسیون بین المللی تاریخ و آمار فوتبال انجام شد بعد از پله بعنوان دومین بازیکن قرن شناخته شد . نام این بازیکن هنریک یوهانس کرایف یا با نام مشهورش یوهان کرایف است و شاید اگر او در رده ملی صاحب عناوین بهتری از نایب قهرمانی در جام جهانی ۱۹۷۴ و عنوان سوم رقابتهای اروپائی ۱۹۷۶بود می توانست گوی سبقت را از پله نیز برباید . گوئی ناکامی در عناوین ملی ارثیه ای است که برای دیگر نابغه بارسلونا یعنی لئو مسی از کرایوف رسیده است . البته او چندان هم بی افتخار نیست . او سه بار مرد سال اروپا شد و با آژاکس آمستردام و بارسلونا به افتخارات زیادی هم در عرصه بازیکن و هم در مسند مربیگری دست یافت . آوازه و شهرت او به قدری زیاد است که هلندی ها اصطلاحی به نام ” حقیقت کرایفی ” دارند که منظور از آن اطمینان بیش از اندازه به باورها و حقایق خویشتن و بی توجهی به دیگر وجوه مسائل و نگرشها است .
کرایف مردی بود که بی گمان فوتبال بدون او روزگار دیگری داشت و بخش زیادی از زیبائی هایش را از دست می داد ” چر خش کرایفی ” حرکتی تکنیکی است که بی ارتباط به حقیقت کرایفی نمی توان داشته باشد یعنی بردن توپ به یک قسمت بدن و ناگهان چرخیدن غیر منتظره درست مثل حقیقتی که برای دیگران ناشناخته و برای خود شخص کاملا بر اساس آگاهی است . کرایوف حقیقت را به گونه ای سخت عجیب بیان می کند و در ابتدا برای دیگران قابل باور نیست خودش در این باره در کتاب ” نوبت من ” که بیوگرافی او است چنین می گوید
“زمانی که کارم شروع کرده بودم و برای خودم فلسفهای داشتم، مردم میگفتن حماقت نکن، ولی حرفشون برام اهمیت نداشت چون نتیجه کار میدونستم”
اما این بی کران اعتماد به نفس از کجا می آید ؟ خودش معتقد است که در آژاکس نه تنها فوتبال را یاد گرفته بلکه چگونگی رفتار را هم یاد گرفته است. این رفتار یعنی جنگیدن و به قول خودش آنقدر مردم اذیتت می کنند تا نابغه شوی ! او نابغه شد زیرا تلاش می کرد که بهترین باشد زیرا جمله مشهوری از تله سانتانا سر مربی فقید تیم ملی برزیل سر لوحه کار خود داد «اگر قراره یک ماشین از روت رد بشه بهتره اون ماشین رولز-رویس باشه». او برای این که رولزرویس از رویش رد نشود همواره رویزلرویس باقی ماند و بی گمان این راز بزرگ موفقیت شماره چهارده مشهور تاریخ فوتبال است.